مهاجری از نفت مسجدسلیمان شکایت کرد
تاریخ انتشار: ۸ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۵۲۹۵۹
به گزارش "ورزش سه" بعد از جدایی مهاجری از نفت مسجدسلیمان، مدیران این تیم به دنبال جلب رضایت وی برای فسخ قرارداد بودند تا بتوانند کارت ابراهیم اشکش برای نشستن روی نیمکت را صادر کنند. به این ترتیب آنها توافق‌نامه‌ای با وکیل مهاجری امضا کرده و تعهداتی در آن قید کردند، چیزی که وکیلی مهاجری می‌گوید چون انجام نشده، نشستن اشکش روی نیمکت مسجدسلیمانی‌ها غیر قانونی بوده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!
محمد معصومی در این‌باره توضیح می‌دهد: مدیران نفت مسجدسلیمان برای فسخ قرارداد آقای مهاجری نیاز به رضایت ایشان داشتند. آقای مهاجری هم این وسط مردانگی به خرج داد و اولاً تمام مبلغ پاداش سال قبل خودش برای حفظ تیم را بخشید و اعلام کرد این مبلغ صرف زیرساخت‌های باشگاه در مسجدسلیمان شود. دوماً از نزدیک به 4میلیارد مطالباتی که داشت و می‌توانست به راحتی با سود و زیانش مثل ماجرای «جاسم کرار» به آن برسد، توافق کرد که کمتر از نصف آن را دریافت کند.
او ادامه می‌دهد: آقای شجاعی مدیرعامل نفت خیلی از این همه همراهی آقای مهاجری خوشحال بود و برای همین این ماجرا را مکتوب کردیم تا آقای اشکش بتواند کارتش را برای نشستن روی نیمکت دریافت کند. زیر توافقنامه هم قید کردیم که در صورت انجام نشدن هرکدام از تعهدات مالی، این توافقنامه اعتباری ندارد، منتهی مدیران باشگاه با استناد به همین کاغذ، برگه فسخ آقای مهاجری را به سازمان لیگ تحویل دادند و قرارداد اشکش را ثبت کردند، در حالی که حالا که 2مورد از تعهدات باشگاه انجام نشده، فسخ هم اعتباری نداشته و کارتی که برای آقای اشکش صادر شده هم از درجه اعتبار ساقط بوده است.
معصومی اضافه می‌کند: در جلسه‌ای که 19دی‌ماه برگزار کردیم بنا شد 21دی‌ماه، 29دی‌ماه و 12بهمن‌ماه مبالغی پرداخت شود که هیچ‌کدام انجام نشد. چک‌هایی به ما دادند که مربوط به اسپانسر باشگاه بود، ولی وقتی استعلام گرفتیم دیدیم کمتر از 48ساعت است که این دسته‌چک صادر شده و 13هزار تومان در حسابش موجود بوده است!
وکیل سرمربی اسبق MIS می‌گوید: با آقای شجاعی خیلی صحبت کردم، در نهایت ایشان گفت بروید شکایت کنید، ما هم این آدم‌ها را نمی‌شناسیم! یعنی چه؟ مدیرعامل اسپانسر باشگاهش را نمی‌شناسد؟ مردم از همه‌جا بی‌خبرند، کسی نمی‌داند مهاجری چقدر از حق و حقوقاتش گذشت، اما اگر روزی کار به کسر امتیاز و این چیزها برسد، همین آدم‌ها کم‌کاری‌شان را گردن مهاجری و بقیه می‌اندازند.
او می‌گوید: مدیران باشگاه من را سر کار می‌گذارند. یک بار با من قرار گذاشته‌اند که پیش آقای علاقه‌بند اسپانسر باشگاه بروم، سر قرار که رسیدم می‌گویند ایشان پرواز داشته و رفته! خود آقای شجاعی را من توی فرودگاه پیدا کردم و این توافقنامه امضا شده است.
معصومی ادامه می‌دهد: چک‌ها را برگشت زدیم. البته واقعیت این است ما این کار را نکردیم. چک‌ها را به حساب گذاشته بودیم و بانک اتوماتیک برگشت‌شان زد، به فدراسیون هم این قضیه را اعلام کردیم و من از آقای مهاجری خواستیم برای اولین بار در دوران کاری‌اش از باشگاهش شکایت کند و خودم این کار را کردم.
منبع: ورزش 3
کلیدواژه: آقای مهاجری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.varzesh3.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ورزش 3» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۵۲۹۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مرد بدهکار از من فیلم سیاه گرفت تا شکایت نکنم
یک سال قبل زنی به نام مریم با مراجعه به پلیس آگاهی از مردی به نام محمود به اتهام تعرض شکایت کرد.
وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: چند سالی است که در کارگاهی که دارم، مشغول کار هستم. یک سال قبل مردی به نام محمود با من همکار شد. از آنجا که به ظاهر مرد موجهی بود به او اعتماد کردم و یک روز سر صحبت را با من باز کرد و گفت سال قبل خانه‌ای را با ۱۰۰ میلیون تومان ودیعه رهن کرده ام و حالا صاحبخانه گفته که باید ۲۰۰ میلیون تومان دیگر به او پرداخت کنم تا قرارداد اجاره را تمدید کند. به من گفت اگر نتوانم پول را پرداخت کنم حتماً زندگی‌ام به هم می‌ریزد، چون با پولی که دارم نمی‌توانم خانه‌ای اجاره کنم.
محمود آن روز به قدری مظلومانه فریبم داد که دلم برایش سوخت و بدون مشورت و هماهنگی با همسرم ۲۰۰ میلیون تومان به او قرض دادم و قرار شد ظرف ۳ ماه وام بگیرد و پولم را پس بدهد. بعد از آن، پیش خودم فکر می‌کردم که توانستم کار ثوابی انجام دهم و زندگی یک زوج را از نابودی نجات دهم. اما یک ماه بعد محمود به بهانه اینکه حقوقش پایین است از کارگاه من رفت، اما به من گفت که بزودی وامم جور می‌شود و پول را پس می‌دهم.
۳ ماه از این ماجرا گذشت، اما نه از محمود خبری شد و نه از پس دادن پول. چندباری با تلفنش تماس گرفتم، اما جواب نداد تا اینکه به سختی توانستم او را پیدا کنم. برایش توضیح دادم که پول را بدون اطلاع همسرم به او داده بودم و اگر متوجه شود زندگی‌ام خراب می‌شود. محمود هم عذرخواهی کرد و گفت که فردا به کارگاهی که کار می‌کند بروم تا پولم را پس بدهد. من هم بعد از پایان کارم به کارگاهی که گفته بود، رفتم. خودش در آنجا تنها بود بعد برایم آبمیوه‌ای آورد که به محض خوردن از هوش رفتم. چند ساعت بعد که به هوش آمدم متوجه شدم او به من تعرض کرده و فیلم سیاه از من گرفته است. وقتی اعتراض کردم با لحنی تهدیدآمیز گفت فیلم پیش من محفوظ است و اگر در این باره با کسی حرف نزنی و سراغ پولت را نگیری فیلم را کسی نمی‌بیند، اما من تصمیم گرفتم شکایت کنم. پس از اظهارات شاکی مأموران به ردیابی متهم پرداختند و وی را در همان کارگاهی که کار می‌کرد بازداشت کردند. او بعد از انتقال به پلیس آگاهی منکر تعرض شد و اظهارات مریم را دروغ خواند.
در دادگاه چه گذشت
با تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای این جلسه شاکی با تشریح ماجرای تعرض، فیلم سیاه و بدهی ۲۰۰ میلیونی از قضات درخواست اشد مجازات برای متهم کرد.
سپس متهم به جایگاه رفت و با رد اتهامش به قضات گفت: وقتی در کارگاه این زن مشغول به کار شدم او از همان ابتدا خودش را به من نزدیک کرد مدام از همسرش گلایه می‌کرد و از من خواست تا باهم صمیمی شویم. موضوع بدهی ۲۰۰ میلیون تومانی هم ربطی به رابطه من و او نداشت و نمی‌دانم که چرا این دو مسأله را به هم ربط داده است. من اتهام آزار و اذیت و تعرض را قبول ندارم.
پس از اظهارات متهم، قضات ختم جلسه را اعلام کردند و برای صدور رأی وارد شور شدند.
روزنامه ایران
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی
دستگیری ۴ متهم اصلی پرونده مفقودی یسنا کودک کلالهای